علتهایی که خیلی علت نیستند!
وقتی همراه لمسی را اوّلین بار باهش کار میکردم خیلی نحوه کار کردن لمس(تاچ) آن توجّه مرا به خود جلب نکرده بود. ولی وقتی که این اتّفاق پیش آمد که آن را زیر پایم گرفتم و صفحهاش خرد شده بود علاوه بر ناراحتیای (که الآن فکر میکنم اصلاً ارزشش را نداشت) این اتّفاق توجّه مرا به نحوه کارکرد لمس آن بیشتر متوجّه کرد. اتّفاق جالبی که افتاده بود این بود که همراه کامل کار میکرد و حتّی همه چیز به درستی نشان داده میشد بدون اینکه لمس آن کار کند. آیکونها بودند یا حرکت میکردند بدون اینکه لمس کردن بتوان دخالتی در آن ایجاد کند. خوب تازه به این نکته بدیهی دقّت میکردم که لمس کردن ما هیچ ربطی به حرکت کردن آیکونها به صورت مستقیم ندارم. در واقع ما اصلاً آنها را حرکت نمیدادیم. بلکه این پردازنده همراه بود که می فهمید که دست ما کجا را دارد لمس میکند و با توجه به حرکت دست ما آیکون را آنگونه که می خواست در صفحه نشان میداد.
وقتی آدم عقلی به عالم آشنا میشود مبحث علّیت، همانکه باهش در فیزیک و مهندسی و غیره اینقدر مانوس بوده است رنگ و بوی دیگری میگیرد. وقتی انسان به این مطلب بدیهی متوجّه میشود که هر چیزی هستیبخشی دارد و تمام چگونگیهای مثل رنگ و شکل و غیره این چیز فرع بر هستی و وجود اوست آنگاه متوجّه میشود که همه تغییرات یک چیز ناشی از تغییری است که در هستی او و توسّط هستی بخش او به وجود میآید بعد آدم که میآید سر علتهایی که میشناخته است. هی صبر کن آتش که هستیبخش چوب نیست پس چگونه میخواهد او را دگرگونه کند؟ پس چگونه اسباب اطراف من که من به وسیلهی آنها تغییراتی در عالم ایجاد میکنم تغییردهنده چیزهای اطراف من هستند... و ناگهان انسان وارد افق متفاوتی از درک این عالم میشود. اصلاً علّتهایی که من میشناختم همانقدر علّت واقعی تغییر در پدیدهها بودند که دست من علّت حرکت دادن آیکونها بود و این فکر انسان را میبرد در افق عظیمی از نگرش به عالم. افقی که در آن خداوند در اوج نشسته است و ذرّه ذرّه اسباب عالم را میگرداند و تاثیر میدهد. افقی که لا موثّر فی الوجود الّا الله...
کاش پیش از خواندن اسباب و علّل مادّی کمی آشنایمان کرده بودند با حقیقت علّتها در عالم آنوقت این سوال کودکانه هرگز در ذهنمان نقش نمیبست که اگر عالم طبق این اسباب و علل کار میکند پس نقش خداوند در عالم چیست؟ شاید آنگاه میپرسیدیم که اگر این عالم را مو به مو خداوند اداره میکند پس چگونه در پشت این همه اسباب و علل مخفی شده است؟
به همین خاطره که گاهی شرایط درست و به جاست، کاری که تو انجام میدی دقیق و درسته، ولی تهش نتیجه اون چیزی که قاعدتا باید بشه، نمیشه؟ چون رب، تصمیم میگیره با چرخش انگشت تو روی صفحه زندگی یه کاری انجام بده که انتظارش رو نداشتی و سابقه نداشته؟ درست میگم، اگه درست فهمیده باشم که واقعا باید آرزو کنم ایکاش این دیدگاه تو لحظه لحظه زندگیم جاری بشه، چون دیدگاه شیرینیه.